معنی hard-hitting به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

hɑːrdˈhɪtɪŋ hɑːdˈhɪtɪŋ

معنی

adjective

(عامیانه) پرتکاپو، سختکوش، پرجوش‌و‌خروش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hard-hitting

adjective Full of or displaying force

Synonyms: strong, dynamic, dynamical, effective, forceful, trenchant, forcible, powerful, vigorous
adjective Aggressively and persistently persuasive

Synonyms: high-pressure

ارجاع به لغت hard-hitting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «hard-hitting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hard-hitting

لغات نزدیک hard-hitting

- hard-featured
- hard-hearted
- hard-hitting
- hard-line
- hard-liner

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return