امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Harmonic

hɑːrˈmɑːnɪk hɑːˈmonɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
( harmonious ) هماهنگ، موزون، هارمونیک، هم‌ساز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a harmonic call for reforms
- درخواست هم‌نوا برای اصلاحات
- harmonic conjugate
- مزدوج توافقی
- harmonic current
- جریان سینوسی (جریان به‌سامان)
- harmonic distortion
- اغتشاش هارمونیک (به‌سامان)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد harmonic

  1. adjective Characterized by harmony of sound
    Synonyms: consonant, harmonious, symphonious, tuneful, musical, sympathetic, symphonic, harmonical, harmonized, harmonised
  2. adjective Of or relating to harmony as distinct from melody and rhythm; - Ralph Hill
    Antonyms: nonharmonic

ارجاع به لغت harmonic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «harmonic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/harmonic

لغات نزدیک harmonic

پیشنهاد بهبود معانی