امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Harmonize

ˈhɑːrmənaɪz ˈhɑːmənaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    harmonized
  • شکل سوم:

    harmonized
  • سوم‌شخص مفرد:

    harmonizes
  • وجه وصفی حال:

    harmonizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive adverb
هماهنگ کردن، موافق کردن، هماهنگ شدن، متناسب بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- We must harmonize our efforts.
- ما باید کوشش‌های خود را هماهنگ کنیم.
- This building harmonizes perfectly with the surrounding scenery.
- این ساختمان به‌خوبی با مناظر اطراف آن جور در می‌آید (متناسب است).
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد harmonize

  1. verb correspond, match
    Synonyms: accord, adapt, adjust, agree, arrange, attune, be in unison, be of one mind, blend, carol, chime with, cohere, combine, compose, cooperate, coordinate, correlate, fit in with, integrate, orchestrate, proportion, reconcile, reconciliate, relate, set, sing, suit, symphonize, synthesize, tune, unify, unite
    Antonyms: clash, disagree, fight

ارجاع به لغت harmonize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «harmonize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/harmonize

لغات نزدیک harmonize

پیشنهاد بهبود معانی