امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Harp On

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
مکرراً تکرار کردن، بسیار گفتن، پرگویی کردن، حرافی کردن، پرچانگی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He's always harping on about lack of discipline.
- او همیشه به‌طور مکرر درباره‌ی نبود نظم و انضباط سخن می‌گوید.
- I know you want to go to Paris. Don't keep harping on!
- می‌دونم می‌خوای بری پاریس. به پرگویی کردن [درباره‌اش] ادامه نده!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد harp on

  1. verb repeat
    Synonyms: harp upon, pester, nag, bother, disturb, dwell upon, dwell on

ارجاع به لغت harp on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «harp on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/harp-on

لغات نزدیک harp on

پیشنهاد بهبود معانی