معنی has-been به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈhæzˈbɪn ˈhæzbiːn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal

از دور خارج‌شده، از رده خارج‌شده، دیروزین، ازکارافتاده (شخص یا چیزی که در گذشته متداول یا مؤثر بوده است؛ ولی نه اکنون)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The has-been politician made a failed attempt at a political comeback.

- این سیاست‌مدار از دور خارج‌شده تلاشی ناموفق برای بازگشت سیاسی انجام داد.

- a has-been cinema star

- ستاره‌ی دیروزین سینما

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد has-been

noun Someone who is no longer popular

Synonyms: back-number

ارجاع به لغت has-been

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «has-been» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/has-been

لغات نزدیک has-been

- harvey
- has
- has-been
- hasenpfeffer
- hash

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند