امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hasp

hæsp hɑːsp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
چفت، کلاف، قرقره، ماکو، ماسوره، چفت کردن، بستن، دور چیزی پیچیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hasp

  1. noun
    Synonyms: fastener, clasp, hook, catch, close, gird, latch, lock

ارجاع به لغت hasp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hasp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hasp

لغات نزدیک hasp

پیشنهاد بهبود معانی