شکل جمع:
hatsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دست از کار کشیدن، (از شغل) کناره گرفتن
با تواضع، با فروتنی، با خضوع و خشوع
keep (something) under one's hat
سری نگهداشتن، بروز ندادن، مستور داشتن
اعانه گردآوری کردن (بهویژه در جلسه و غیره)
تبریک گفتن، درود فرستادن، شادباش گفتن
(عامیانه) حرفهای احمقانه زدن، نسنجیده سخن گفتن، یاوهگویی کردن
وارد مبارزه شدن، خود را نامزد انتخاباتی کردن
سری، محرمانه، خودمانی، مگو
در یک چشمبههمزدن، فوراً، بیدرنگ، بدون معطلی
بهآسانی، عین آب خوردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hat» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hat