امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Heavyhearted

    ˈhɛviˌhɑrtɪd ˈhɛviːˌhɑːtɪd
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    شکل نوشتاری دیگر این لغت: heavy-hearted

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    بسیار غمگین، مغموم، غصه‌دار، دلتنگ، افسرده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - The team was heavyhearted after losing the championship game.
    - این تیم پس از باخت در بازی قهرمانی، بسیار غمگین بود.
    - The heavy-hearted soldier said goodbye to his family before being deployed.
    - سرباز مغموم پیش از اعزام با خانواده‌اش خداحافظی کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد heavyhearted

    1. adjective
      Synonyms: dejected, depressed, despondent, doleful, melancholy, sad, unhappy

    ارجاع به لغت heavyhearted

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «heavyhearted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/heavyhearted

    لغات نزدیک heavyhearted

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی