امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Hedgehog

    -hɑːɡ / / -hɒːɡ ˈhedʒhɒɡ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      hedgehogs

    معنی

    noun
    hedgehog, خارپشت، ارمجی، جوجه‌تیغی، تخمدان خاردار
    خارپشت، ارمجی، جوجه‌تیغی، تخمدان خاردار

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد hedgehog

    1. noun Relatively large rodents with sharp erectile bristles mingled with the fur
      Synonyms: porcupine
    2. noun Small nocturnal Old World mammal covered with both hair and protective spines
      Synonyms: erinaceus-europaeus, Erinaceus europeaeus

    ارجاع به لغت hedgehog

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «hedgehog» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hedgehog

    لغات نزدیک hedgehog

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی