معنی hell-bent به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

American: ˈhelˈbent British: helbent

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

مصر، مصمم، لجوج، کسی که پایش را در یک کفش کرده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- hell-bent on winning

- مصمم در برنده شدن

- He was hell-bent on revenge.

- او پایش را در یک کفش کرده بود که انتقام بگیرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hell-bent

adjective set on

Synonyms: bent on, bound and determined, constant, decided, determined, driven, firm, fixed, intent, obsessed, persevering, persistent, relentless, resolute, resolved, serious, set on, single-minded, steadfast, strong-minded, strong-willed, stubborn, tenacious, unhesitating, unrelenting, unwavering

ارجاع به لغت hell-bent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «hell-bent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hell-bent

لغات نزدیک hell-bent

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی