معنی heterologous به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

دگرسان، دگرساخت، ناهم‌نهاد، ناهمسان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The heterologous proteins in the cell membrane allowed for diverse functions to be carried out.

- پروتئین‌های دگرسان در غشای سلولی امکان انجام عملکردهای متنوع را فراهم می‌کنند.

- heterologous antibody

- آنتی‌بادی دگرساخت

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد heterologous

adjective Derived from organisms of a different but related species

Synonyms: heterologic, heterological

Antonyms: homologous, analogous, autologous

ارجاع به لغت heterologous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «heterologous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/heterologous

لغات نزدیک heterologous

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند