امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Hi

    haɪ haɪ
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    این لغت در معنای دوم مخفف Hawaii است.

    این لغت در معنای سوم مخفف high intensity است.

    این لغت در معنای چهارم مخفف humidity index است.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    exclamation informal A1
    سلام

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - Hi! I can't believe I won the lottery!
    - سلام! باورم نمی‌شود در لاتاری برنده شدم!
    - Hi! I haven't seen you in ages!
    - سلام! خیلی وقته ندیدمت!
    abbreviation
    جغرافیا هاوایی
    - HI is a beautiful island in the Pacific Ocean.
    - هاوایی جزیره‌ای زیبا در اقیانوس آرام است.
    - I dream of visiting HI one day.
    - من آرزو دارم یک روز از هاوایی بازدید کنم.
    abbreviation
    شدت بالا، سختی زیاد
    - HI training is great for burning calories.
    - سختی زیاد تمرین برای سوزاندن کالری عالی است.
    - I prefer HI cardio over steady-state.
    - من شدت بالای ورزش قلبی‌عروقی را به حالت یکنواخت ترجیح می‌دهم.
    abbreviation
    (هواشناسی) شاخص رطوبت
    - Be sure to check the HI before heading outside.
    - قبل‌از رفتن به بیرون حتماً شاخص رطوبت را بررسی کنید.
    - The HI is making it feel like a sauna out here.
    - شاخص رطوبت باعث می‌شود که اینجا احساس سونا را داشته باشید.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد hi

    1. noun A state in the United States in the central Pacific on the Hawaiian Islands
      Synonyms: hawaii, aloha-state
    2. noun An expression of greeting
      Synonyms: hello, hullo, howdy, how-do-you-do

    ارجاع به لغت hi

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «hi» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hi

    لغات نزدیک hi

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند