امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hind

haɪnd haɪnd haɪnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    hinds

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
جانورشناسی گوزن ماده، عقبی، پشت پای گاو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a horse's forelegs and hind legs
- پاهای جلو و عقب اسب
- Get on your hind legs and help me!
- پاشو و به من کمک کن!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hind

  1. adjective Located in the rear
    Synonyms: back, hindmost, rear, after, posterior, hinder, postern

Idioms

ارجاع به لغت hind

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hind» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hind

لغات نزدیک hind

پیشنهاد بهبود معانی