امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hindmost

ˈhaɪndmoʊst ˈhaɪndməʊst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
عقب‌ترین، پسین، دورترین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hindmost

  1. adjective Located in the rear
    Synonyms: back, hind, posterior, backmost, postern, rear, after, hindermost, rearmost
  2. adjective Bringing up the rear
    Synonyms: last, final, concluding, endmost, hindermost, terminal, lattermost, rearmost, rear

ارجاع به لغت hindmost

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hindmost» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hindmost

لغات نزدیک hindmost

پیشنهاد بهبود معانی