امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Hindu

    ˈhɪnduː / / ˌhɪnˈduː ˈhɪnduː / / ˌhɪnˈduː
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    همچنین می‌توان از hindoo به‌ جای hindu استفاده کرد.

    معنی‌ها

    noun adjective
    (از ریشه‌ی سانسکریت) پیرو آیین هندو (Hinduism)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    noun adjective
    (از ریشه‌ی سانسکریت) وابسته به هندوها و مذهب هندو
    noun adjective
    (از ریشه‌ی سانسکریت) (قدیمی) اهل هندوستان (یا شبه قاره‌ی هند)
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد hindu

    1. adjective Of or relating to or supporting Hinduism
      Synonyms: rajput, sanskrit, hindi, brahminic, east-indian, hindoo
    2. noun A person who adheres to Hinduism
      Synonyms: hindoo, asian, buddhist, brahmin, hindustani

    ارجاع به لغت hindu

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «hindu» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hindu

    لغات نزدیک hindu

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی