امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hit The Nail On The Head

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom
گل گفتی، زدی تو خال (حق مطلب را به درستی ادا کردن) ( وضعیت مشکلی را به‌صورت دقیق شرح دادن)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- You hit the nail on the head - Communication is key to our success.
- گل گفتی! ارتباط کلید موفقیت ماست.
- It's rare to find someone who can hit the nail on the head like he did during the debate.
- به‌ندرت می‌توان کسی را پیدا کرد که در هنگام مناظره بتواند مانند او حق مطلب را ادا کند.
- When she explained the problem, she really hit the nail on the head with her analysis.
- هنگام توضیح مشکل، او با تحلیل‎‌هایش آن را به‌صورت دقیق تشریح کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hit the nail on the head

  1. idiom to describe exactly what is causing a situation or problem; be exactly right, hit the target
    Synonyms: say what is exactly right, be accurate, find the answer, find the solution, be spot on, guess right, have it, have it right, be bang on

ارجاع به لغت hit the nail on the head

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hit the nail on the head» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hit-the-nail-on-the-head

لغات نزدیک hit the nail on the head

پیشنهاد بهبود معانی