امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Honcho

ˈhɑːntʃoʊ ˈhɒntʃəʊ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun plural
(عامیانه) رئیس، سردسته، همه‌کاره، مدیر مسئول، متصدی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun plural
(عامیانه) ریاست کردن، ریاست‌مآبی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد honcho

  1. noun One who is highest in rank or authority
    Synonyms: chief, boss, leader, chieftain, director, head, foreman, headman, hierarch, master, manager, gaffer, top-dog

ارجاع به لغت honcho

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «honcho» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/honcho

لغات نزدیک honcho

پیشنهاد بهبود معانی