معنی honoris causa به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb noun phrase

(لاتین) افتخاری (دانشنامه‌‌)

- She was awarded a degree honoris causa.

- به او به‌طور افتخاری مدرک اعطا شد.

- The retired athlete was given the honoris causa title of Doctor of Physical Education in recognition of his exceptional sports career.

- ورزشکار بازنشسته به پاس فعالیت ورزشی استثنایی‌اش، مدرک افتخاری دکترای تربیت‌بدنی را دریافت کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت honoris causa

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «honoris causa» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/honoris-causa

لغات نزدیک honoris causa

- honoree
- honorific
- honoris causa
- honors of war
- honourable

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی