امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hoodwink

ˈhʊdˌwɪŋk ˈhʊdˌwɪŋk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
چشم‌بندی کردن، فریب دادن، اغفال کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He was hoodwinked by the car's appearance and now he is regretful.
- او گول ظاهر اتومبیل را خورد و حالا پشیمان است.
- She was hoodwinked into buying that old bicycle.
- با چشم‌بندی دوچرخه‌ی قراضه را به او انداختند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hoodwink

  1. verb deceive
    Synonyms: bamboozle, beat out of, bilk, bluff, buffalo, burn, cheat, con, defraud, double-cross, dupe, fake, fleece, fool, gull, gyp, hoax, hornswoggle, kid, mislead, pull a fast one, pull the wool over one’s eyes, scam, screw, suck in, swindle, take advantage of, take for a ride, take to the cleaners, trick, victimize

ارجاع به لغت hoodwink

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hoodwink» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hoodwink

لغات نزدیک hoodwink

پیشنهاد بهبود معانی