امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Humidity

hjuːˈmɪdəti hjuːˈmɪdəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    humidities

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
آب‌و‌هوا رطوبت، تری، نم، مقدار رطوبت هوا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- High humidity combined with heat made breathing difficult.
- رطوبت زیاد همراه با گرما تنفس را دشوار کرده بود.
- soil humidity
- میزان نم‌داری خاک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد humidity

  1. noun very damp weather
    Synonyms: clamminess, dampness, dankness, dew, dewiness, evaporation, fogginess, heaviness, humectation, humidness, moistness, moisture, mugginess, oppressiveness, sogginess, steam, steaminess, stickiness, sultriness, sweatiness, swelter, thickness, vaporization, wet, wetness
    Antonyms: aridity, dryness

Collocations

ارجاع به لغت humidity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «humidity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/humidity

لغات نزدیک humidity

پیشنهاد بهبود معانی