امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Humiliated

    hjuːˈmɪlieɪt̬ɪd hjuːˈmɪlieɪtɪd
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • سوم‌شخص مفرد:

      humiliates

    • وجه وصفی حال:

      humiliating

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective C2
    خوارشده، تحقیرشده، سرافکنده‌، کوچک‌ شمرد‌ه‌شده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - humiliated man
    - مردِ کوچک‌ شمرد‌ه‌شده
    - I was so humiliated when I couldn't remember her name.
    - وقتی نمی توانستم نام او را به یاد بیاورم، خیلی سرافکنده شدم.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد humiliated

    1. adjective humbled
      Synonyms: abashed, disgraced, mortified, ashamed, embarrassed

    ارجاع به لغت humiliated

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «humiliated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/humiliated

    لغات نزدیک humiliated

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی