معنی hypertonic به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

American: ˌhaɪpərˈtɑːnɪk British: ˌhaɪpərˈtɑːnɪk

معنی‌ها

adjective

(به‌ویژه درمورد عضلات) پرکشش، فزون‌کشیده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

adjective

(دارای فشار اسمزی بیشتر از فشار ایزوتونیک محلول) پر فشار، فزون گذر

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hypertonic

adjective (of a solution) having a higher osmotic pressure than a comparison solution

Antonyms: hypotonic, isotonic

ارجاع به لغت hypertonic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «hypertonic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hypertonic

لغات نزدیک hypertonic

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی