امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hypocritical

ˌhɪpəˈkrɪtɪkl ˌhɪpəˈkrɪtɪkl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
ریاکار، متظاهر، دورو، مزور، سالوس، دورنگ (شخص)، ریاکارانه، مزورانه (رفتار و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- It's difficult to trust a hypocritical co-worker.
- اعتماد به همکار ریاکار دشوار است.
- The CEO's hypocritical behavior was evident when he preached about the importance of work-life balance but expected employees to work long hours.
- رفتار ریاکارانه‌ی مدیرعامل زمانی که او در مورد اهمیت تعادل بین کار و زندگی پند می‌داد، آشکار بود اما از کارکنان انتظار داشت ساعت‌های طولانی کار کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hypocritical

  1. adjective deceitful, pretending
    Synonyms: affected, artificial, assuming, bland, canting, captious, caviling, deceptive, deluding, dissembling, double, double-dealing, duplicitous, faithless, false, feigning, fishy, fraudulent, glib, hollow, insincere, jivey, left-handed, lying, moralistic, oily, pharisaical, phony, pietistic, pious, sanctimonious, self-righteous, smooth, smooth-spoken, smooth-tongued, snide, specious, spurious, two-faced, unctuous, unnatural, unreliable
    Antonyms: actual, authentic, forthright, honest, just, real, reliable, righteous, sincere, truthful, upright

ارجاع به لغت hypocritical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hypocritical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hypocritical

لغات نزدیک hypocritical

پیشنهاد بهبود معانی