معنی ibuprofen به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌaɪbjuːˈproʊfen ˌaɪbjuːˈprəʊfen

معنی

noun

(داروسازی) ایبو‌پروفین (داروی دردکش و تب‌زدا به فرمول C13H18O2)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ibuprofen

noun A nonsteroidal anti-inflammatory and analgesic medicine (trade names Advil and Motrin and Nuprin) used to relieve the pain of arthritis and as an antipyretic

Synonyms: isobutylphenyl-propionic-acid, advil, motrin, nuprin

ارجاع به لغت ibuprofen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «ibuprofen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ibuprofen

لغات نزدیک ibuprofen

- IBS
- ibsen
- ibuprofen
- IC
- ic or i-c

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return