امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Id

ɪd ɪd ɪd ɪd ɪd ɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    identifications

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
روان‌شناسی سلامت روان نهاد، اید (تنها مؤلفه‌ی شخصیت که از بدو زایش انسان حضور دارد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The id can be both powerful and dangerous if not properly controlled.
- نهاد اگر به‌درستی کنترل نشود، می‌تواند هم قدرتمند باشد و هم خطرناک.
- Some psychologists believe that the id is the most fundamental aspect of human personality.
- برخی روان‌شناسان معتقد هستند که «اید» اساسی‌ترین جنبه‌ی شخصیت انسان است.
noun countable
سند هویتی
- She needed to renew her ID in order to vote in the upcoming election.
- او برای رأی دادن در انتخابات پیش‌رو باید سند هویتی خود را تمدید می‌کرد.
- I forgot my ID at home and couldn't enter the building.
- سند هویتی‌ام را در خانه جا گذاشتم و نتوانستم وارد ساختمان شوم.
abbreviation
جغرافیا (Idaho) آیداهو (یکی از ایالت‌های ایالات متحده‌ی آمریکا)
- The capital of ID is Boise.
- بویزی مرکز ایالت آیداهو است.
- The ID is a beautiful state located in the western United States.
- آیداهو ایالت زیبایی است که در غرب ایالات متحده واقع شده است.
abbreviation
(industrial design) طراحی صنعتی
- The ID department is responsible for creating visually appealing products.
- بخش طراحی صنعتی مسئول خلق محصولات جذاب بصری است.
- As a student of ID, I am learning the skills necessary to become a successful industrial designer.
- به عنوان یک دانشجوی طراحی صنعتی، در حال یاد گرفتن مهارت‌های لازم برای تبدیل شدن به یک طراح صنعتی موفق هستم.
abbreviation
(inside diameter) و (inner diameter) و (internal diameter) قطر داخلی
- The machinist measured the ID of the bearing using a micrometer.
- ماشین‌کار قطر داخلی بلبرینگ را با استفاده از میکرومتر اندازه‌گیری کرد.
- the ID of the pipe
- قطر داخلی لوله
abbreviation
(inside dimensions) ابعاد داخلی
- The ID of the box is 10 inches.
- ابعاد داخلی این جعبه ۱۰ اینچ است.
- the ID of the cabinet
- ابعاد داخلی کابینت
abbreviation
(intellectual disability) و (intellectually disabled) کم‌توانی ذهنی، کم‌توان ذهنی
- My brother has a mild form of ID.
- برادرم نوعی کم‌توانی ذهنی خفیف دارد.
- ID students
- دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی
suffix
(id-) پسوندی که نام برخی از سلسله‌های آسیایی و آفریقایی را شکل می‌دهد و به معنای «فرزندان» است
- Abbasid
- عباسیان
- Safavid
- صفویان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد id

  1. noun self
    Synonyms: generative force, instinctive force, inner nature, psyche

ارجاع به لغت id

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «id» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/id

لغات نزدیک id

پیشنهاد بهبود معانی