معنی identic به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

aɪˈdentɪk aɪˈdentɪk

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

مساوی، هم‌شکل، همانند، یک‌جور، یکسان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The twins wore identic outfits to the party.

- دوقلوها در مهمانی لباس‌های هم‌شکلی به تن داشتند.

- She bought identic shoes in different colors.

- او کفش‌های یک‌جور در رنگ‌های مختلف خرید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد identic

adjective Being one and not another or others; not different in nature or identity

Synonyms: same, identical, selfsame, very

ارجاع به لغت identic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «identic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/identic

لغات نزدیک identic

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی