امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Idleness

ˈaɪdlnəs ˈaɪdlnəs
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: idlesse

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
بطالت، بیهودگی، عدم فعالیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Idleness in the summer months can be refreshing.
- عدم فعالیت در ماه‌های تابستان می‌تواند باعث تجدید نیرو باشد.
- His idleness made him reflect on his life choices.
- عدم فعالیت او باعث شد تا در مورد انتخاب‌های زندگی خود فکر کند.
noun uncountable
انگلیسی بریتانیایی بیکاری
- Idleness can lead to a lack of motivation.
- بیکاری می‌تواند منجر به کمبود انگیزه شود.
- She worried that idleness would dull her skills.
- او نگران بود که بیکاری مهارت‌های او را کاهش دهد.
noun uncountable
تنبلی، بی‌تحرکی
- His idleness during the project was evident to everyone on the team.
- بی‌تحرکی او در طول پروژه برای تمام اعضای تیم مشهود بود.
- He realized that idleness was detracting from his personal growth and goals.
- او متوجه شد که تنبلی از رشد شخصی و اهداف او می‌کاهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد idleness

  1. noun laziness, inaction
    Synonyms: dawdling, dilly-dallying, dormancy, droning, goof-off time, hibernation, inactivity, indolence, inertia, joblessness, laze, lazing, leisure, lethargy, loafing, loitering, otiosity, own sweet time, pottering, shiftlessness, sloth, slothfulness, slouch, slowness, sluggishness, stupor, time on one’s hands, time to burn, time to kill, time-wasting, torpidity, torpor, trifling, truancy, unemployment, vegetating
    Antonyms: action, ambition, busyness, diligence, employment, hustle, industry, labor, occupation, work

ارجاع به لغت idleness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «idleness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/idleness

لغات نزدیک idleness

پیشنهاد بهبود معانی