معنی idyll به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

توضیحات

idyl نیز نوشته می‌شود ولی حالت نوشتار idyll رایج است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

ادبی چوپانی، دهگانی (=نثر یا شعری درباره‌ی روستا و زندگی شبانی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- poet's idylls

- چکامه‌های شبانی این شاعر

- The writer's latest novel is an idyl of life in a small farming community.

- جدیدترین رمان این نویسنده، داستان زندگی در یک جامعه‌ی کوچک کشاورزی است.

noun countable

موقعیت یا دوره‌‌ی زمانی بسیار شاد و آرام و ساده، آرامش (در روستا)

- the idyll of living in a small town

- دوره‌‌ی زمانی بسیار شاد و آرام زندگی کردن در یک شهر کوچک

- The idyl of a romantic evening was spoiled by the noisy neighbors.

- همسایه‌های پرسروصدا، آرامش یک شب عاشقانه را خراب کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد idyll

noun A short poem descriptive of rural or pastoral life

Synonyms: bucolic, idyl, pastorale, eclogue, pastoral

ارجاع به لغت idyll

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «idyll» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/idyll

لغات نزدیک idyll

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی