امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Illusion

    ɪˈluːʒn ɪˈluːʒn
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      illusions

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable uncountable C2
    خیال باطل، خیال واهی، خیال خام، تصور باطل، هرز پنداره، پندار پوچ

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - the illusions of youth
    - خیال خام جوانی
    - A mirage results from visual illusion.
    - سراب نتیجه‌ی تصور باطل دیداری است.
    - I was under the illusion that he was telling the truth.
    - خیال واهی داشتم که راست می‌گوید.
    noun countable C2
    فریب، گول، حیله، وهم، توهم، خطای ادراکی، توهم‌انگیزی
    - A large mirror which gives an illusion of space in a small room.
    - آئینه‌ی بزرگی که توهم وسعت را در یک اتاق کوچک ایجاد می‌کند.
    - an illusion that he was flying like a bird
    - این توهم که داشت همچون پرنده پرواز می‌کرد
    - illusion of grandeur
    - توهم گندگی
    noun countable uncountable
    نوعی پارچه‌ی توری نخی یا ابریشمی
    - The bride wore a beautiful illusion veil on her wedding day.
    - عروس در روز عروسی چادر توری زیبایی به سر داشت.
    - The dancer's costume was adorned with intricate illusions of lace.
    - لباس رقصنده با پارچه‌های درهم‌برهم توری تزئین شده بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد illusion

    1. noun false appearance; false belief
      Synonyms: apparition, bubble, chimera, confusion, daydream, deception, déjè vu, delusion, error, fallacy, false impression, fancy, fantasy, figment of imagination, fool’s paradise, ghost, hallucination, head trip, hocus-pocus, idolism, ignus fatuus, image, invention, make-believe, mirage, misapprehension, misbelief, misconception, misimpression, mockery, myth, optical illusion, paramnesia, phantasm, pipe dream, rainbow, seeming, semblance, trip, virtual reality
      Antonyms: certainty, event, fact, reality, truth

    Collocations

    ارجاع به لغت illusion

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «illusion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/illusion

    لغات نزدیک illusion

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی