امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Illustrated

ˈɪləstreɪt ˈɪləstreɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    illustrates
  • وجه وصفی حال:

    illustrating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
(کتاب و روزنامه و مجله و غیره) مصور، دارای تصویر، تصویردار، عکس‌دار
- an illustrated book
- کتاب مصور
- the illustrated catalogue
- کاتالوگ مصور
- the illustrated maps
- نقشه‌های عکس‌دار
- Within the week these photographs would appear in various illustrated magazines.
- در طول هفته، این عکس‌ها در مجله‌های مصور گوناگون چاپ می‌شوند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد illustrated

  1. adjective pictorial
    Synonyms: pictured, adorned, engraved, illuminated, embellished, decorated, delineated, portrayed, depicted, wrought, garlanded, embossed, exemplified, graphic

ارجاع به لغت illustrated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «illustrated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/illustrated

لغات نزدیک illustrated

پیشنهاد بهبود معانی