امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Immigration Officer

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    immigration officers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
مأمور مهاجرت، افسر مهاجرت (مسئول بررسی و کنترل ورود و خروج افراد به کشور)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The immigration officer checked their documents carefully.
- افسر مهاجرت مدارک آن‌ها را با دقت بررسی کرد.
- An immigration officer asked me about my travel plans.
- مأمور مهاجرت از من در مورد برنامه‌های مسافرتی‌ام سؤال پرسید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد immigration officer

  1. noun a government official responsible for enforcing immigration laws and regulations

ارجاع به لغت immigration officer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «immigration officer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/immigration-officer

لغات نزدیک immigration officer

پیشنهاد بهبود معانی