امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Impermissible

ˌɪmpərˈmɪsəbl ˌɪmpɜːˈmɪsəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
ممنوع، غیرمجاز، ناروا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impermissible

  1. adjective Not allowed
    Synonyms: forbidden, taboo, verboten
    Antonyms: permissible

ارجاع به لغت impermissible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impermissible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impermissible

لغات نزدیک impermissible

پیشنهاد بهبود معانی