امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Impost

ˈɪmpoʊst ˈɪmpəʊst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
باج، مالیات، تعرفه‌بندی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impost

  1. noun A compulsory contribution, usually of money, that is required for the support of a government
    Synonyms: assessment, duty, levy, tariff, custom, tax, charge, springer, customs, fee, surtax, customs-duty, toll, tribute, weight
  2. noun Something carried physically
    Synonyms: burden, cargo, freight, haul, load

ارجاع به لغت impost

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impost» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impost

لغات نزدیک impost

پیشنهاد بهبود معانی