امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Impure

    ɪmˈpjʊr ɪmˈpjʊə
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more impure

    • صفت عالی:

      most impure

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    ژیژ، ناپاک، چرک، کثیف، ناصاف، ناخالص، نادرست
    - impure water
    - آب ناپاک
    - impure air
    - هوای کثیف
    - They considered heathens impure.
    - آنان کفار را نجس می‌پنداشتند.
    - impure thoughts concerning his brother's wife
    - افکار گنهکارانه‌ی او درباره‌ی زن برادرش
    - impure metals
    - فلزات غش‌دار (ناخالص)
    - an impure chemical
    - ماده‌ی شیمیایی ناخالص
    - ... so that those whose nature is impure may come to a bad lot ...
    - ... تا سیه‌روز شود هر که در او غش باشد
    - impure Latin
    - لاتین ناسره
    نمونه‌جمله‌های بیشتر
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد impure

    1. adjective not clean mentally, physically; mixed
      Synonyms: admixed, adulterated, alloyed, carnal, coarse, common, contaminated, corrupt, debased, defiled, desecrated, diluted, dirty, doctored, filthy, foul, gross, grubby, immodest, immoral, indecent, infected, lewd, nasty, not pure, obscene, polluted, profaned, smutty, squalid, sullied, tainted, unchaste, unclean, unrefined, unwholesome, vile, vitiated, weighted, wicked
      Antonyms: chaste, clean, impeccable, pure, sterile

    ارجاع به لغت impure

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «impure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impure

    لغات نزدیک impure

    پیشنهاد بهبود معانی