امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Impute

ɪmˈpjuːt ɪmˈpjuːt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
نسبت دادن، بستن، اسناد کردن، دادن، تقسیم کردن، متهم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- How dare you impute such ugly intentions to him?
- چطور جرئت می‌کنی چنین نیت‌های زشتی را به او نسبت بدهی؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impute

  1. verb attribute
    Synonyms: accredit, accuse, adduce, ascribe, assign, blame, brand, censure, charge, credit, hang something on, hint, indict, insinuate, intimate, lay, pin on, refer, reference, stigmatize
    Antonyms: defend, guard, help, protect

ارجاع به لغت impute

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impute

لغات نزدیک impute

پیشنهاد بهبود معانی