امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Incoming

ˈɪnkʌmɪŋ ˈɪnkʌmɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
واردشونده، آینده، آمده، عایدشونده، دخول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the incoming tide
- کشند درآیند
- the incoming mayor
- شهردار آینده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد incoming

  1. adjective arriving
    Synonyms: approaching, coming, coming in, entering
    Antonyms: outgoing
  2. adjective succeeding
    Synonyms: designate, elect, elected, future, new, next, to-be
    Antonyms: outgoing

ارجاع به لغت incoming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incoming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/incoming

لغات نزدیک incoming

پیشنهاد بهبود معانی