امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inconspicuous

ˌɪnkənˈspɪkjuəs ˌɪnkənˈspɪkjuəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ناپیدا، نامعلوم، غیر برجسته، کمرنگ، نامریی، جزئی، غیرمحسوس، غیرمشخص

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- When you pay money to a beggar, try to be inconspicuous.
- وقتی پول به گدا می‌دهید، سعی کنید علنی نباشد.
- His absence was inconspicuous.
- غیبت او جلب توجه نکرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inconspicuous

  1. adjective hidden, unnoticeable
    Synonyms: camouflaged, concealed, dim, faint, hidden, indistinct, insignificant, low-key, low-profile, modest, muted, ordinary, plain, quiet, retiring, secretive, shy, soft-pedalled, subtle, tenuous, unassuming, unemphatic, unobtrusive, unostentatious
    Antonyms: conspicuous, exposed, noticeable, open, unhidden

ارجاع به لغت inconspicuous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inconspicuous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inconspicuous

لغات نزدیک inconspicuous

پیشنهاد بهبود معانی