معنی inconvertible به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌɪnkənˈvɜːrtəbl̩ ˌɪnkənˈvɜːtəbl̩

معنی و نمونه‌جمله

adjective

مبادله‌ناپذیر، غیر‌قابل‌تغییر، غیر‌قابل‌تسعیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- paper money that is inconvertible to gold

- اسکناسی که قابل تبدیل به طلا نیست

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inconvertible

adjective Not capable of being changed into something else

Synonyms: untransmutable
adjective Used especially of currencies; incapable of being exchanged for or replaced by another currency of equal value

Synonyms: unconvertible, unexchangeable

Antonyms: convertible

ارجاع به لغت inconvertible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «inconvertible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inconvertible

لغات نزدیک inconvertible

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی