امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Increasing

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    increased
  • شکل سوم:

    increased
  • سوم‌شخص مفرد:

    increases

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
روبه‌افزایش، روبه‌رشد، فزاینده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- increasing prices
- قیمت‌هایِ روبه‌افزایش
- increasing centralization
- تمرکزگراییِ روبه‌رشد
- an increasing economic segregation
- شکاف اقتصادی فزاینده‌
- an increasing nausea
- حالت تهوع روبه‌افزایش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد increasing

  1. adjective becoming larger
    Synonyms: growing, developing, maturing, multiplying, proliferating, broadening, widening, augmenting, waxing, sprouting, flourishing, rising, expanding, enlarging, accumulating, piling up, getting big, swelling, snowballing, booming
  2. adjective becoming more intense
    Synonyms: intensifying, heightening, escalating, growing, dominant, advancing, accentuating, emphasizing, accelerating, deepening, building, building up, sharpening

لغات هم‌خانواده increasing

ارجاع به لغت increasing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «increasing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/increasing

لغات نزدیک increasing

پیشنهاد بهبود معانی