امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Incursion

ɪnˈkɜːrʒn ɪnˈkɜːʃn / / -ʒn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    incursions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
تاخت و تاز، تهاجم، تاراج و حمله، تعدی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the incursion of water through leaky dikes
- تراوش آب از سدهای روزنه‌دار
- the inevitable incursion of new ideas from abroad
- ورود اجتناب‌ناپذیر اندیشه‌های نو از بیرون مرز
- the Mongolian incursions into eastern Europe
- یورش‌های مغولان در اروپای شرقی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد incursion

  1. noun invasion
    Synonyms: aggression, attack, foray, infiltration, inroad, intrusion, irruption, penetration, raid
    Antonyms: retreat

ارجاع به لغت incursion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incursion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/incursion

لغات نزدیک incursion

پیشنهاد بهبود معانی