امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Indoor

    ˌɪnˈdɔːr ˈɪndɔː
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective A2
    خانگی، زیر سقف، درونی، داخلی، سرپوشیده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - an indoor swimming pool
    - استخر شنای سرپوشیده
    - an indoor dress
    - لباس خانگی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد indoor

    1. adjective Located, suited for, or taking place within a building
      Antonyms: outdoor

    Collocations

    • indoor sports

      ورزش در جاهای سرپوشیده

      ورزش‌های داخل سالن، ورزش‌های بسته‌جای

    ارجاع به لغت indoor

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «indoor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indoor

    لغات نزدیک indoor

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند