معنی inexhaustible به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌɪnɪɡˈzɑːstəbl ˌɪnɪɡˈzɔːstəbl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

خستگی‌ناپذیر، پایان‌نا‌پذیر، تهی‌نشدنی، پایدار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- inexhaustible efforts

- کوشش‌های خستگی‌ناپذیر

- inexhaustible reserves of coal

- ذخایر تمام‌نشدنی زغال‌سنگ

- inexhaustible patience

- صبر بی‌پایان

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inexhaustible

adjective unlimited

Synonyms: bountiful, endless, infinite, limitless, never-ending, no end to, numberless
adjective tireless

Synonyms: enduring, indefatigable, unflagging, untiring, unwearying, vigorous

ارجاع به لغت inexhaustible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «inexhaustible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inexhaustible

لغات نزدیک inexhaustible

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند