امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Infatuated

ɪnˈfætʃueɪtɪd ɪnˈfætʃueɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    infatuates
  • وجه وصفی حال:

    infatuating

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective
شیفته، شیدا، واله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- an infatuated young man
- مرد جوان خاطرخواه
adjective
احمق، نابخرد، دارای داوری بد، بدگزین
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infatuated

  1. adjective in love with; obsessed
    Synonyms: beguiled, besotted, bewitched, captivated, carried away, charmed, crazy about, enamored, enraptured, far gone on, fascinated, foolish, inflamed, intoxicated, possessed, seduced, silly, smitten, spellbound, under a spell
    Antonyms: despising, disenchanted, hating

ارجاع به لغت infatuated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infatuated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infatuated

لغات نزدیک infatuated

پیشنهاد بهبود معانی