معنی infinitely به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

American: ˈɪnfənətli British: ˈɪnfənətli

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌طور بی‌حدوحصر، به‌طور بی‌نهایت، به‌طور بی‌اندازه، به‌طور بی‌کران

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- infinitely pleasant

- بی‌نهایت دلپذیر

- Travel is infinitely more comfortable now than it used to be.

- در حال حاضر، سفر بی‌نهایت راحت‌تر از گذشته است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infinitely

adverb extremely

Synonyms: very much, unbelievably, very, boundlessly

ارجاع به لغت infinitely

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «infinitely» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infinitely

لغات نزدیک infinitely

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند