معنی infra به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ɪnfrə ɪnfrə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb

در متن پایین، در ادامه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- for more examples see infra.

- برای مثال‌های بیشتر به متن زیر مراجعه کنید.

- This word appears infra.

- این کلمه در ادامه آمده است.

prefix

مادون، فرو

- The infra-red light

- نور مادون‌قرمز

- infrasonic sound

- صدای فروصوت

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infra

adverb (in writing) see below

Synonyms: below

ارجاع به لغت infra

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «infra» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infra

لغات نزدیک infra

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند