امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ingeminate

American: ɪnˈdʒemɪˌneɪt British: ɪnˈdʒemɪneɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
تکرار و تأکید کردن، بازگو کردن، تکرار کردن، مکررکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ingeminate

  1. verb To say, state, or perform again
    Synonyms: repeat, reiterate, iterate, restate, retell

ارجاع به لغت ingeminate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ingeminate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ingeminate

لغات نزدیک ingeminate

پیشنهاد بهبود معانی