امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Injury

ˈɪndʒəri ˈɪndʒəri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    injuries

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
آسیب، صدمه، گزند، آزار، زخم، توهین، زیان، لطمه، خسارت، اجحاف، ستم، عمل زیان‌آور به مال یا شهرت و غیره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He sustained a foot injury.
- پایش آسیب دید.
- She fell but her injuries were not serious.
- او افتاد ولی صدمات وارده به وی وخیم نبود.
- the injuries to her mental health
- گزندهای وارده به سلامت روحی او
- ... with consequent injury to the men's morale and efficiency
- ... با لطمه‌ی بعدی به روحیه‌ی افراد و کارایی آنان
- I take it as a personal injury.
- من آن را توهین شخصی تلقی می‌کنم.
- Don't lift that stone, you'll do yourself an injury!
- آن سنگ را بلند نکن؛ به خودت صدمه خواهی زد!
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد injury

  1. noun hurt, harm
    Synonyms: abrasion, abuse, affliction, affront, agony, bad, bite, blemish, boo-boo, bruise, burn, chop, cramp, cut, damage, deformation, detriment, discomfiture, disservice, distress, evil, fracture, gash, grievance, hemorrhage, ill, impairment, indignity, injustice, insult, laceration, lesion, libel, loss, mischief, misery, mutilation, nick, ouch, outrage, pang, ruin, scar, scratch, shock, slander, sore, sprain, stab, sting, suffering, swelling, trauma, twinge, wound, wrong
    Antonyms: aid, assistance, benefit, blessing, favor, good, health, help, right

Collocations

Idioms

  • to add insult to injury

    قوز بالای قوز شدن، نمک به زخم پاشیدن، شرایط را نسبت به قبل بدتر کردن

لغات هم‌خانواده injury

ارجاع به لغت injury

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «injury» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/injury

لغات نزدیک injury

پیشنهاد بهبود معانی