امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inseparable

ɪnˈseprəbl ɪnˈseprəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more inseparable
  • صفت عالی:

    most inseparable

معنی و نمونه‌جمله

adjective C2
جدانشدنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- inseparable friends
- دوستان جدانشدنی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inseparable

  1. adjective unable to be divided
    Synonyms: as one, attached, conjoined, connected, entwined, inalienable, indissoluble, indivisible, inseverable, integral, integrated, intertwined, interwoven, molded, secure, tied up, unified, united, whole
    Antonyms: dividable, separable

ارجاع به لغت inseparable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inseparable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inseparable

لغات نزدیک inseparable

پیشنهاد بهبود معانی