امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Insouciant

ɪnˈsuːsɪənt ɪnˈsuːsɪənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ادبی بی‌قید، بی‌خیال، بی‌تفاوت، سرخوش، سهل‌انگار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The insouciant child ran freely through the park.
- کودک سرخوش آزادانه در پارک دوید.
- The insouciant girl danced through the meadow.
- دختر سرخوش در چمنزار رقصید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد insouciant

  1. adjective easygoing, casual
    Synonyms: airy, breezy, buoyant, carefree, careless, free and easy, gay, happy-go-lucky, heedless, jaunty, lighthearted, nonchalant, sunny, thoughtless, unconcerned, untroubled, unworried
    Antonyms: anxious, high-strung, nervous

ارجاع به لغت insouciant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insouciant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/insouciant

لغات نزدیک insouciant

پیشنهاد بهبود معانی