امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Instructional

    ɪnˈstrʌkʃənəl ɪnˈstrʌkʃənəl
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    آموزشی، تعلیمی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - instructional videos
    - فیلم‌های آموزشی
    - an instructional manual
    - راهنمای آموزشی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد instructional

    1. adjective Serving to educate or inform
      Synonyms: edifying, educational, didactic, educative, enlightening, illuminative, informative, instructive, pedagogical

    لغات هم‌خانواده instructional

    ارجاع به لغت instructional

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «instructional» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/instructional

    لغات نزدیک instructional

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی